جدول جو
جدول جو

معنی شیب داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

شیب داشتن
لديك منحدر
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
شیب داشتن
Slant
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شیب داشتن
incliner
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شیب داشتن
傾く
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شیب داشتن
neigen
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شیب داشتن
нахиляти
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شیب داشتن
przechylać
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شیب داشتن
倾斜
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به چینی
شیب داشتن
inclinar
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شیب داشتن
inclinare
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شیب داشتن
inclinar
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شیب داشتن
kantelen
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به هلندی
شیب داشتن
eğmek
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شیب داشتن
झुकना
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به هندی
شیب داشتن
miring
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شیب داشتن
기울다
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به کره ای
شیب داشتن
להטות
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به عبری
شیب داشتن
جھکنا
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به اردو
شیب داشتن
ঝুঁকানো
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شیب داشتن
เอียง
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شیب داشتن
наклонять
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به روسی
شیب داشتن
kuegemea
تصویری از شیب داشتن
تصویر شیب داشتن
دیکشنری فارسی به سواحیلی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش داشتن
تصویر پیش داشتن
پیشکش کردن، تقدیم کردن، مقدم داشتن، در حضور داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
باشرم بودن، باحیا بودن، خجلت داشتن، آزرم داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ بَ تَ)
معیوب بودن. ناقص بودن. دارای نقصان بودن: امیر گفت این اندیشیده ام و نیک است، اما یک عیب بزرگ دارد... باد در سر کند. (تاریخ بیهقی ص 264). صفت این خانه چنانکه هست از من پرس که عیبی ندارد. (گلستان).
- امثال:
اگر عیب داشت می لنگید.
، بد دانستن. عیب کردن. عیب شمردن:
تا بتوانی برآور از خصم دمار
چون جنگ ندانی آشتی عیب مدار.
سعدی.
- به عیب داشتن، عیب کردن. عیب شمردن: به عیب نداشته اند در هیچ روزگار که اندر چنین کارهای بزرگ بانام الحاح کنند. (تاریخ بیهقی ص 211).
- عیبی ندارد، در اصطلاح عامه، اشکالی ندارد. لابأس. منعی ندارد. بد نیست. بد نمی نماید
لغت نامه دهخدا
تصویری از عجب داشتن
تصویر عجب داشتن
در شگفت بودن تعجب داشتن متحیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم داشتن
تصویر شکم داشتن
آبستن بودن، آبستن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر داشتن
تصویر شکر داشتن
ثنا داشتن، خرسند و خشنود بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرف داشتن
تصویر شرف داشتن
آبرو و عزت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
خجلت داشتن آزرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش داشتن
تصویر پیش داشتن
بحضور بردن، عرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجب داشتن
تصویر حجب داشتن
حیا داشتن شرم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرم داشتن
تصویر شرم داشتن
خجالت کشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره